لـبخنـــــــــد مــــــــــــــــاه
|
یکی بود....
یکی دیگه هم بود...
یکی قاصدک بود و یکی شاپرک...
دو تا رفیق همراه که تصمیم گرفته بودندیه کلبه کوچیک درست کنندازخاطره ها،
از خاطره های باهم بودنشون
تا هر وقت به اون کلبه میان یاد خاطرات قشنگشون بیفتن...
اما ....
چیزی نگذشت که کلبه پر شد از خاطرات تلخ و شیرین...
حالاهرکدومشون کلی اشک و بغض و خنده رو برامون یادگاری گذاشته...
تو این کلبه پر شد از دوستای خوبی که با خنده هامون خندیدن و با اشکامون بغض کردن
و دعای خیرشونهمیشه پشت سرمون بوده...
حالا امروز کلبه کوچیک خاطراتمون ، لبخند ماهمون یک ساله شده...
* * * * * *
پ.ن : یک سال گذشت ...
تو همین یک سال روز ها و شب هایی بود که هیچ وقت دلمون نمیخواد برگرده ، هیچوقت...گاهی دلمون می خواد که همش یه خواب بوده باشه، اما...هرچی که بود بره دیگه بر نگرده . کاش سالهای دیگه بهتر از اینی باشیم که هستیم...کاش اینجا پر بشه از خاطرات قشنگ و خوشی...
هدیه : "اولین پست"وبلاگمونو که خیلی دوسش داریم ، تقدیم به همه ی دوستانی که همیشه همراه قاصدک وشاپرک بودن....
مثل همیشه دعامون کنید...